بچه ها این شعر مال استاد شفیعی کدکنی هستش.راستش انقدر این شعر رو دوست دارم که حیفم اومد نذارمش تو بلاگ.مخصوصا دو بیت آخر
ای مهربانتر از برگ، در بوسههای باران!
بیداری ستاره، در چشم جویباران!
آیینة نگاهت، پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت، صبح ستارهباران
بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم،
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف، دادند بیشماران.
گفتی: « به روزگاران مهری نشسته...» گفتم:
بیرون نمیتوان کرد « حتی » به روزگاران
بیگانگی زحد رفت، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان، سر خیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
سلام،
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://fa.chonoo.com
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
روز و شبتون بخیر دوست عزیز.
سلام سلام سلام
آپم بدو بیا
خیلی زود دیر میشه ....[خونسرد][گل]
در ضمن هد وقت میام توی وبت خراب میشم و میرم...
سلام جیگر
کم پیدای ...
تو cesikiuهم که postنمی دی ...
onهم که نمی شی...
بابا پیش ما هم بیا
سلام دوست عزیزم من به تازگی در وبلاگم سیستم چت راه اندازی کرده ام یه سر بزن امید وارم که خوشت بیاد...
دوستارت آرمین.