..................
من در حالی که همه بودنم
به یک نگریستن مطلق بدل شده است،
چشم در قلب مذاب خورشید دوخته ام
و همچون شمع که در گریستن خویش
قطره قطره می میرد؛من در این نگریستن خویش
ذوب می شوم و محو می شوم و پایان می گیرم